مقابل نامخانوادگی در شناسنامهاش «مسعودی» ثبت شده، اما اصرارش در استفاده از «نارنجک» و «میلان» و «خربزه» گفتنش، او را در بین دوستان و همکارانش به علی مشهدی معروف کرده است، ما هم در گفتگوی پیش رو مشهدی خطابش کردیم تا مشهد را از نگاه او ببینیم و از سرگرمیهای دیروز و امروزش در مشهد بپرسیم.
پدرش نظامی بود و به همین خاطر خانواده مسعودی دائم در میان مشهد و شهرستانهای اطراف در گردش بودند، خودش میگوید: «خواهرانم یکی در میان مشهدی و شهرستانی هستند. «شانس علی تولد در ۱۹ مهر سال ۵۱ در مشهد است.
او تولد در بیمارستان را سوسول بازی میداند و میگوید: «ننه اعتقادی به بیمارستان نداشت، به همین خاطر ما هیچ کدام کارمان به بیمارستان نمیکشید همه در خانه به دنیا میآمدیم.»
علی مشهدی که از سال ۶۳ به صورت دائم در مشهد ساکن میشود، سال ۷۴ برای فعالیتهای هنری راهی تهران میشود.
- مشهد را برای دیگران چطور تعریف میکنید؟
مهمترین، دلنشینترین و عشقترین ویژگی مشهد، حرم امام رضا (ع) است که اصلا حرفی راجع به آن نیست. اما بعد از حرم جاهای تعریفی مشهد، از نظر من بیشتر غذاخوریهای مشهد است. چون خودم خیلی شکمو هستم از رستورانهای مشهد زیاد برای دوستانم تعریف میکنم. مثلا وقتی کسی میخواهد به مشهد بیاید به او سفارش میکنم حتما بروید و فلان جا غذا بخورید، فلان آبمیوه فروشی را هم حتما بروید، معجون ۶ لایه میگذارد با مغز پسته و گردو فقط ۷ هزار تومان!
- از خوردنیهای مشهد چی دوست دارید؟
چلوگوشت و شیشلیک.
- شله چی؟
شله که حرف ندارد! من فکر میکنم آخرش وسط شله خوردن میمیرم! اصلا من یک زمانی رکورددار شله خوری بودم، تا ۱۲ کاسه شله را خوردم. پارسال مجید صالحی و خانمش مشهد مهمان ما بودند، چون خیلی تعریف شله را کرده بودم یکی از بچهها محبت کرد و برای ما شله آورد، من و مجید بیرون بودیم، خانم مجید در غیاب ما شله خورده بود.
وقتی پرسیدم چطور بود؟ گفت بد نبود. من شروع کردم به خوردن، چهار کاسه خوردم، بعد که کاسه چهارم را خوردم به خانم مجید گفتم درست میگویید شلهاش زیاد خوب نبود! مجید گفت تو چهارتا کاسه خوردی تازه میگی خوب نبود؟ گفتم آره اگه خوب بود که من ۸ تا کمتر نمیخوردم!
- از جاذبههای گردشگری مشهد کجا را دوست دارید؟
شاندیز، طرقبه و کوهسنگی را از قدیم خیلی دوست داشتم، ولی الان که میام مشهد بیشتر وقتم را در باشگاه ورزشی میگذرانم.
- آرامگاه فردوسی هم رفتید؟
بچگیها که خیلی میرفتیم. اغراق نکنم سالی حدود ۵ بار با ننه و آقا میرفتیم، اول میرفتیم آرامگاه فردوسی و بعد هم همان اطراف فرش پهن میکردیم و غذا میخوردیم.
- آخرین بار کی آرامگاه فردوسی رفتید؟ چقدر نسبت به زمان بچگیتان تغییر کرده؟
دو سال قبل رفتم، نسبت به زمان بچگی خیلی عوض شده بود.
- تفریحات دوران کودکیتان چه بود؟
- ما با بچههای محل، یه برههای گیر داده بودیم هر هفته میرفتیم طرقبه، آن هم چه زمانی؟ وقتی که گیلاسها میرسید! دیگر کار به جایی رسیده بود که باغداران طرقبه ما را به عنوان آفت گیلاس شناخته بودند! امیدوارم باغداران طرقبه حلالمان کنند.
- البته از قدیم گفتند خوردن حلال است و بردن حرام!
خب ما طوری میخوردیم و حمله میکردیم که انصافا چیزی برای بردن نمیماند! باغداران حاضر بودند نفری یه سطل گیلاس به ما بدهند ببریم ولی آنطور نخوریم! همیشه تا دو روز بعد از گیلاس خوری دل درد بودیم!
الان که میام مشهد بیشتر وقتم را در باشگاه ورزشی میگذرانم
- پاتوقتان در مشهد کجا بود؟
سه راه کوکا؛ همه به صورت خودکار راس یک سه راه کوکا جمع میشدیم.
- چه کار میکردید؟
هیچی مینشستیم حرف میزدیم و نقشه میکشیدیم برای مردم آزاری! فکر میکردیم چه کار کنیم تا یکی را اذیت کنیم!
- سه راه کوکا چقدر نسبت به زمان کودکی شما تغییر کرده؟
خییلی خییلی عوض شده، زمان ما درست وسط بولوار وکیلآباد تور میبستیم و والیبال بازی میکردیم، از درخت بالا میرفتیم و توت میخوردیم درحالیکه امروز وسط بولوار وکیلآباد محل عبور مترو شده است.
- اگر شما میخواستید مشهد را احیا کنید روی کدام ویژگی بیشتر تاکید میکردید؟
به نظر من نباید بگذاریم بافت قدیم مشهد تغییر کند. باید بیشتر به سمت محکمسازی برویم تا نوسازی. در همه کشورهای پیشرفته و با تمدن نگاه به شهر همین است. حیف است که ما بافت قدیم مشهد را از دست بدهیم.
- آیا فیلمی در مشهد خواهید ساخت؟
خیلی دوست دارم فیلمی در مشهد بسازم. ایده آن را هم دارم منتها باید امکانات مهیا باشد. مهمترین بخش آن هم حمایت مالی است. فیلمی که در ذهنم هست مربوط به دوران بچگیام میشود، شاید بهتر است محل فیلم همان سه راه کوکا باشد، چون فیلم در فاصله بین سه راه کوکا و حرم امام رضا (ع) اتفاق میافتد.
* این گزارش شنبه ۱۸ فروردینماه ۱۳۹۷ در شماره ۲۵۱۷ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.